Wednesday, December 27, 2006

خیلی خوبه وقتی مغزت توانایی هیچ گونه تراوشی نداره بالاخره یکی از دوستان شما رو به بازی شب یلدا دعوت کنه و سیل هوادارانتون رو با دادن بهانه ای برای آپ کردن به شما خوشحال بنماید

و حالا این شما و این هم پنج نکته ی فوق سری از زندگی حقیر

۱ . این وبلاگ مال منه ( طبق آمار رسمی هشتاد و هفت و سه دهم در صد از دوستان من ( مجازی و حقیقی ) از این راز که بنده نویسنده ی این وبلاگم بی خبرند )

۲ . هر آدم سالمی کمابیش آرزوی مرگ نزدیکان خویش را دارد

۳. من قبل از خوندن جمله ی شماره ی ۲ که متعلق به آلبر کاموی خدا بیامرز می باشد به سلامت خود شک داشتم که با خوندن این جمله شکم برطرف شد

۴. از نوشتن جمله ی شماره ۲ دو هدف داشتم = ۱.این که شما بفهمید من چه بچه ی باکمالات و کتابخونی می باشم ۲ . زودتر سر وته این پنج نکته رو هم بیارم

۵. لذت بخش ترین سرگرمی من پیاده روی از روی لبه ی جدول ( تیریپ دختری با کفشهای کتانی ) می باشد و از بس این سرگرمی شرم آور رو انجام دادم که همسایگان و هم محله ای ها راجع به من دو نظر دارند :یک عده من رو پسرکی همجنس باز با گرایشات مفعول واقع شونده می دونند و دسته ی دیگه من رو موجودی می دونند که بعد از شش سالگی فقط از لحاظ جسمی رشد کردم

حالا این هم پنج نفری که من به این بازی دعوت می کنم:

وهید . . تی تی . مولود . . عادت می کنیم و وحشییییی

No comments:

Post a Comment